۲۱:۳۲ – ۰۱ دی ۱۴۰۳
پنجشنبه بیست و هفتم اردیبهشتماه سال ۱۴۰۳، کارکنان انتظامات بیمارستان بهارلوی تهران از طریق تماس تلفنی با مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰، مرگ مشکوک مرد جوان اهل کشور افغانستان را روی تخت بخش اورژانس، گزارش کردند.
با اعلام این خبر، تیم جنایی راهی سردخانه بیمارستان شدند و جسد مردی حدوداً ۲۷ سالهای را به نام مالک مشاهده کردند که براثر ضربه چاقو به قتل رسیده بود؛ بررسیهای اولیه نیز نشان میداد که مقتول در جریان درگیری در یکی از پارکهای جنوب تهران قربانی جنایت شده است.
در نخستین گام، دوستان مقتول که او را به بیمارستان منتقل کرده بودند، هدف تحقیقات جنایی قرار گرفتند. یکی از دوستان مقتول در اولین اظهارات خود گفت: عصر روز حادثه، همراه چند نفر از دوستانم در پارک کوچکی در محله رازی تهران مشغول بازی خرس وسط بودیم. آنقدر غرق در بازی بودیم که به اطرافمان توجهی نداشتیم. ناگهان متوجه شدم یک جوان افغان برای چند دقیقه نزدیکمان ایستاده و با علاقه و هیجان، بازی ما را تماشا میکند. به نظر میرسید که دوست دارد در بازی شرکت کند، اما من بیتوجهی کردم و همچنان به بازی ادامه دادیم. تا اینکه پسر جوان بالاخره جلو آمد و گفت: “من هم بازی! “، اما من دلم نمیخواست با یک جوان غریبه بازی کنم. برای همین گفتم نمیشود وارد بازی ما شوی. بعد از او خواستم از آنجا دور شود، اما او سماجت کرد و ایستاد.
دوست مقتول در ادامه گفت: اصرار او حسابی کلافهام کرده بود. دوست داشتم بازی را ادامه دهیم، اما حضورش تبدیل به مزاحمتی شده بود که مانع خوشی ما میشد. از شدت عصبانیت، با کف دست به سینهاش کوبیدم و با صدای بلند گفتم: “برو! ” او تعادلش را از دست داد و چند قدم به عقب رفت. سپس بهسرعت به سمت باغچه پارک دوید، چوبی ضخیم برداشت و بهطرف من حمله کرد. پیش از آنکه بتوانم واکنشی نشان دهم، ضربه محکمی با چوب به بینیام زد. بینیام شکست و خون از آن جاری شد. خون آنقدر جاری بود که تمام لباسهایم را آغشته کرد. با وجود سرگیجه شدید، بهسختی خودم را به خانه رساندم. مالک، شوهرخواهرم، که سالها با او رابطه نزدیکی داشتم، در خانه بود. او چند سالی از من بزرگتر بود. از مالک و چند نفر از اقوام نزدیک و هممحلهایها خواستم به پارک بروند و موضوع را با آن جوان افغان حل کنند. نمیدانم دقیقاً چه اتفاقی بین آنها افتاد، اما ماجرا به جایی رسید که مالک جانش را از دست داد.
طولی نکشید که تیم جنایی برای بررسی صحنه جرم پای در پارک موردنظر گذاشتند و در جریان تحقیقات میدانی، قاتل ۲۸ ساله اهل کشور افغانستان یک ساعت پس از ارتکاب جنایت در محله رازی شناسایی و دستگیر شد.
متهم در همان جریان بازجوییهای اولیه به ارتکاب جنایت هولناک اعتراف کرد. بدین ترتیب پس از پایان تحقیقات مقدماتی و صدور کیفرخواست، پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع شد و متهم در دادگاه از اتهام خود دفاع کرد.
در ابتدای جلسه رسیدگی اولیای دم پرونده تقاضای قصاص متهم را مطرح کردند و سپس نوبت به متهم رسید که از خود دفاع کند و گفت: من مقتول را نمیشناختم و حتی یک بار هم او را ندیده بودم. بعد از اینکه به خاطر بازی با آن پسر جوان بحثم شد، در حال پرسهزدن در پارک بودم که دیدم چند نفر ناغافل در حال دویدن به سمتم هستند. فهمیدم که از سمت همان پسری آمدهاند که با او دعوا کرده بودم. آنها چاقو و ساتور و قمه در دستشان بود. من دست خالی بودم و خیلی ترسیده بودم. یکدفعه یکی از آنها سمتم آمد و من برای اینکه با چاقو به من ضربه نزند، مچ دستش را گرفتم و چاقویش را از دستش بیرون کشیدم. نمیدانم چه شد که در جریان درگیری با همان چاقوی خودش چند ضربه به او زدم. فکرش را هم نمیکردم که آن ضربات باعث مرگش شود.
متهم در ادامه گفت: اولین درگیری وقتی شروع شد که توجه من به بازی چند نفر در پارک جلب شد. آنها مشغول بازی خرس وسط بودند و صدای خنده و شادیشان فضای پارک را پر کرده بود. به سمتشان رفتم و گفتم: “من را هم به بازی راه بدهید. “، اما یکی از جوانها با رفتار تند و بیاحترامی جوابم را داد، که خیلی به من برخورد. به او گفتم درست صحبت کند، اما ناگهان با کف دست به سینهام کوبید. از شدت عصبانیت کنترل خود را از دست دادم و با چوبی که در باغچه بود، ضربهای به بینیاش زدم. همین اتفاق باعث گرفتاری بزرگ من شد.
قضات دادگاه پس از شنیدن دفاعیات متهم وارد شور شده و او را به قصاص محکوم کردند.
منبع: تسنیم